پدرش مرحوم حاج شيخ محمد مهدی بود که منتسب به طايفه با اصالت شيخها در خوانسار میباشند. مادرش نیز از سادات بود. کودکی را در خوانسار گذراند و در سال ۱۳۳۹ همراه خانواده خود به شهر مقدس قم هجرت نمود. او درباره اولین روزهایی که سراغ مداحی رفته، گفته است: «آن زمان کلاس پنجمی بودم، شعر در کتاب فارسی ما بود به این مضمون «یکی در بیابان سگی تشنه یافت/ برون از رمق در حیاتش نیافت» من در حین تمیز کردن حوض آب حیاط منزلمان آن را با صدای بلند میخواندم. مادربزرگم که زن اهل ذکری بود و صدای من را در حال خواند این شعر شنیده بود، گفت پسرم تو که صدای به این قشنگی داری بیا این شعر مذهبی را حفظ کن و فردا هم که روز اربعین است آن را برای مردم بخوان. آن شعر را حفظ کردم و فردای آن روز به خانه همسایه رفتیم، حاجآقا معمار اولش تردید داشت، که مراسم خراب نشود.
به لطف خدا آن برنامه با صدای کودکانه چنان زیبا و خوب اجرا شد و همه را منقلب کرد. صاحب مجلس موقع رفتن از مادربزرگم درخواست کرد که برای شب های آینده هم من را همراه خودش به روضه بیاورد تا برای مردم شعر بخوانم.» در محضر استادان بزرگواری چون ستایشگر و حاج ملاحسین مولوی شاگردی کرده است. این استادان بر حفظ شعری که البته مبتنی بر روایات رسیده باشد خیلی تأکید داشتند. او معتقد بود: «مداح باید نماز اول وقتش ترک نشود، نکند اذان را بگویند و او مشغول گپ زدن باشد، اهل بیت امام حسین (ع) برای احیای امر دین و نماز در کربلا تازیانه خوردند، مصیبتها از سر گذراندند، چه در ظهر عاشورا و چه در تمام اوقات نماز اول وقت را نمیگویم، نماز شب و نافله شان هم قضا نشد، اگر کسی مداح این خانواده است باید در این زمینه الگوی دیگران باشد.» در سال ۱۳۵۳ با دختر مرحوم حجت الاسلام زروندي که داماد مرحوم آيت الله فقيه نيشابوري بود ازدواج کرد. بعد از ۱۵ خرداد و شهادت فرزند امام خمینی فعالیت های انقلابی وی نیز اوج بیشتری گرفت. سال ۱۳۵۰ و زمانی که هنوز یک هفتهای بیشتر از مراسم نامزدیاش نگذشته بود که او را دستگیر و به زندان اوین بردند. بعد از اینکه آزاد شد چون در قم هویتش شناخته شده بود به مشهد مقدس مهاجرت کرد و مشهد تبدیل به مرکزی برای ادامه فعالیت های انقلابی وی شد و اواخر سال ۵۵ بود که برای همیشه در مشهد ماندگار شد. در سال ۱۳۶۱ به عنوان خادم رسمی حرم مطهر امام رضا علیه السلام برگزیده و لباس خدمتگزاری پوشید. برای نوکری و مداحی اهل بیت علیهم السلام به اكثر شهرستانهاي ايران رفته بود و در جلسات روضهخواني و مراسم عزاداريهاي آنها شركت كرد و نواي گرم و سوزناك و با اخلاص او همهجا پيچيده بود. همچنین به كشورهاي مختلف سفرهايي داشت و در شبكههاي مختلف تلويزيوني و ماهوار هاي نيز برنامههايي اجرا کرد. دخترش میگوید: «بابا انگلیس و دبی و… میرفت روستاهای محروم هم میرفت، اما نه برای رفتن به انگلیس خوشحال شد و نه برای رفتن به روستای دورافتاده ناراحت، اصلاً برایش مهم نبود که کجا میرود میگفت مهم این است که من وظیفهام را انجام دهم.» علاوه بر آنکه نوای او برای زائران حرم مطهر رضوی خیلیها آشناست اما مهمترین اثر ماندگارش قرائت صلوات خاصه امام رضا علیه السلام میباشد که با اخلاص خاص او شهرتی جهانی پیدا کرده است. خود او میگوید: «يادم نيست كه اين صلوات را در حرم خواندم يا استوديو، ولي عنايت امام رضا علیه السلام اين صلوات را ماندگار كرد. چند وقت پيش یکی از کانادا زنگ زده بود که وقتی صلوات خاصه حضرت از تلویزیون پخش میشود، همه اعضای خانواده ما میایستند، دست راستشان را به نشانه ارادت بر سینه میگذارند و صلوات خاصه را زیر لب زمزمه میکنند. خب این اثرهایی که بر دل میگذارد، به من ارتباطی ندارد.