ذبیح الله صاحبکار متخلّص به «سهی» در روستای دولت آباد واقع در سی کیلومتری تربت حیدریه دیده به جهان گشود. پدرش به شعر علاقه وافر داشت و گهگاه اشعار فارسی را برای فرزندش میخواند و این مسئله، عاملی شد تا وی از خردسالی با شعر و شاعری آشنا شود و بهتدریج سرودن شعر را تجربه کند. حمایتها و تشویقهای پدر، موجب شد تا وی در همان خردسالی اشعاری موزون و دارای قافیه بسراید. وی تا سن ده، پانزده، سالگی مرثیه میسرود ولی بعدها کمتر به این موضوع روی آورد و به سمت غزل گرایش پیدا کرد. تحصیلات ابتدایی را در دبستان روستا طی کرد و برای ادامه تحصیل رهسپار تربت جام شد و در آنجا، ابتدا به فراگرفتن دروس دوره متوسطه مشغول شد؛ اما پس از مدتی دبیرستان را رها کرده و به تحصیل علوم دینی و حوزوی در مدرسه علمیه (مهدیه) روی آورد و در ضمن تحصیل، مسئولیت برخی از امور مدرسه را به عهده گرفت. در مدت اقامت در تربت جام، تنها انیس و همصحبتش حاج قاضی فخرالدین پیشوای مسلمانان حنفی تربت جام بود که مردی خلیق و مهربان بود.
اشعار صاحبکار در این ایام مبین تنهایی و حزن اوست. پس از چهار پنج سال اقامت در تربت جام به تأکید و راهنمایی مرحوم غلامرضا قدسی شاعر توانا و خوشقریحه که به تربت جام سفری داشته بود، رهسپار مشهد گردید و در مدارس باقریه و نواب تا سال ۱۳۴۰ شمسی به تکمیل تحصیلاتِ حوزوی پرداخت. پس از تحصیلات حوزوی در مشهد به خدمت آموزشوپرورش درآمد و در کسوت معلمی دلسوز و پرتلاش به آموزش دوستداران ادب و دانش پرداخت تا اینکه در سال ۱۳۷۳ از خدمت بازنشسته گردید. در دوران جوانی بود که در مشهد به محفل شعری که آقای فرخ و تنی چند از شعرای دیگر تشکیل داده بودند، راه یافت و از این محفل ادبی بهرهها برد. ایشان در غزل به حافظ و صائب تبریزی و در قصیده به مسعود سعد سلمان نظر داشت و خود در غزل شاعری متبحر بود که شیوه سخنش به غزلیات مرحوم رهی معیّری نزدیک بود. وی شاعری خوشذوق و آشنا به اسلوبها و قالبهای کلاسیک شعر فارسی بود و عمده همت خود را صرف بسط و گسترش شعر دینی و متعهّد کرد. مجموعه اشعار ایشان، دوبار در هجوم حادثه، مفقود شد؛ یکبار در سال ۱۳۴۲ که قرار بود آقای ساکت اشعار ایشان را به تهران برای چاپ ببرد و بار دیگر در مسافرتی که خود آقای صاحبکار داشت و این مسئله، رنجش و دلآزردگی شاعر را در پی داشت. پس از انقلاب با توجه به چهره موجه و پشتوانه آثار مذهبی و متعهد خود در بسیاری از مجامع و محافل ادبی بهعنوان چهرهای پیشرو حضور داشت و مسئولیتهای مختلفی ازجمله: ریاست شورای سیاستگزاری شعر خراسان، ریاست شورای شعر ارشاد، ریاست گروه ادبیات و هنر مرکز آفرینشهای هنری و شورای شعر آستان قدس رضوی و… را بر عهده داشت. او علاوه بر سرودن شعر در کارهای پژوهشی و تحقیقی نیز همت وافری داشت و ازجمله کارهای وی میتوان به تصحیح تذکره عرفات العاشقین و عرفات العارفین تقی الدّین اوحدی و نیز تصحیح دیوان مشفقی بخارایی در پژوهشگاه عاشورا اشاره کرد.. ازجمله آثار چاپ شده او میتوان به تصحیح دیوان حزین لاهیجی ۴ و گردآوری بهترین مراثی با عنوان شفق خونین و سیری در تاریخ مرثیه عاشورایی اشاره کرد. سرانجام در ۱۷ اسفندماه ۱۳۸۱ درگذشت و در مقبره الشعرا طوس آرام گرفت. رهبر معظم انقلاب درباره وی گفته است: «عندلیبی شیرینکار، غزلسرایی نادر، شاعری مضمون یاب، سخنشناس و هنرمندی برجسته و کمادعا و درعینحال رفیقی شفیق و دردآشنا بود. روزنامه قدس ۱۷/۱۲/۱۳۸۳»